این مطلب را به دوست خود ارسال کنید

اطلاعات شما نزد سلامت جنسی کامش کاملا محفوظ می باشد

مرکز سلامت جنسی کامش

چرا کسی با من ازدواج نمی کند!

چرا کسی با من ازدواج نمی کند!
چکیده این مطلب : انتشار : 1399/01/23 نظر 0 بازدید 2,606

راستی چرا در اطرافمان فراوان دختران و پسرانی را می بینیم که علیرغم میل به ازدواج مجرد مانده اند.

دوستی می گفت در اینجا هیچ کس واجد شرایط نیست.  گفتم در شهر تهران ! دفعه قبل که شمارش کردم  13 میلیون نفر در تهران بودند. آیا همه آنها متاهل یا همجنسگرا هستند یا هر دو؟ 

چند وقت پیش با یک دوست جوان در مورد دلیل ازدواج نکردن صحبت می کردم.

 او گفت:در اینجا هیچ کس واجد شرایط نیست.  

 گفتم در شهر تهران؟ دفعه قبل که شمارش کردم، 13 میلیون نفر در تهران بودند. آیا همه آنها متاهل یا همجنسگرا هستند یا هر دو؟ 

گفت: شوخی کردم

هنوز هم این شخص جذاب و با استعداد که گفته بود می خواهد ازدواج کند، با کسی قرار برای ملاقات های پیش از ازدواج به منظور آشنایی بیشتر نگذاشته است.

به نظر می رسد افراد، دیگر برای پیدا کردن کسی برای ازدواج مشکل ندارند. بیشتر آن ها سرانجام ازدواج می کنند. برخی از آنها بارها و بارها ازدواج می کنند شاید هفت یا هشت بار.

با گذشت سالهایی که سکستراپیست حرفه ای بوده ام، تعدادی از افراد را می شناسم که بعد از طلاق، دوباره با همان شخصی که ازدواج کرده بودند، ازدواج کرده اند. من هرگز نفهمیده ام که این ازدواج های مکرر در پاسخ به کمبود همسرهای احتمالی دیگر باشد. به نظر می آید مدتی از همسر دور شدن، گاهی اوقات به زوج این امکان را می دهد که تمام اوقات خوبی را که در ابتدای ازدواج با هم داشته اند، به خاطر بسپارند. آنها تمایل دارند اتفاقاتی که منجر به طلاق آنها شده بود را فراموش کنند. البته هستند سایر طلاق هایی که منجر به دشمنی  و بی تفاوتی می شود. برای ازدواج، شریک های بالقوه ی زیادی وجود دارد.

 

آزمون وسواس فکری و عملی

 

معمولاً روابط دوستیابی در چهار مدل مختلف شکل می گیرد:

 اول، مردم با افراد دیگری که در همان محل هستند، ملاقات می کنند و دوستیابی را شروع می کنند. امادر شهر ما هستند کسانی که بیست سال در یک محله زندگی می کنند اما کاملا باهم غریبه هستند.

دوم، زوج ها گاهی اوقات روابط دوست یابی در محل کار را توسعه می دهند. با این وجود  بعضی بسیار کم شانس هستند که  تمام همکارانشان از قبل متاهل هستند. 

سوم و شاید مهمترین مورد این است که افراد، در طول فعالیت های مشترک، مانند مطالعات دانشگاهی، ورزش، یا فعالیت های اجتماعی سازمان یافته همدیگر را ملاقات می کنند.

امروزه البته چهارمین راه نیز وجود دارد، آشنایی از طریق فضای مجازی.

 اگرچه اشکالات شناخته شده ای برای آشنایی از این طریق وجود دارد، اما به نظر می رسد، این یک راه خوب برای دیدار با تعداد زیادی از مردم است. به نظر من مشخص است که هرچه افراد بیشتری با شما ملاقات کنند، احتمال این که شما با شخصی مناسب ملاقات کرده و ازدواج کنید، بیشتر است.

در صورت تمایل می توانید مقاله ی رضایت از زندگی را مطالعه کنید

اما من به تازگی سه بیمار داشتم که باعث شدند بیشتر به این مسئله فکر کنم. هرکدام از آنها به من گفتند که خیلی دوست دارند ازدواج کنند، اما هیچ کدام موفق به یافتن شریکی نشدند.

اولین مورد زنی بود که تازه از دانشکده پرستاری فارغ التحصیل شده بود. بیایید او را سارا صدا کنیم. اگرچه سارا جوان بود، اما به دلیل پیدا نکردن کسی تا به امروز، ناامید شده بود.  من فکر می کردم او بسیار جذاب بود، اگرچه او این احساس را نداشت. او در یک بیمارستان پست جدیدی گرفته بود که می دانستم پزشکان جوان زیادی وجود دارند که در کنار او کار می کنند. انتظار داشتم تعدادی از آنها تحت تاثیر او قرار بگیرند.  اما این اتفاق نیفتاد. مدتی طول کشید تا بفهمم چرا سارا در نظر پسران جوان "نامرئی" شده است. معمولاً وقتی افراد در یک محیط کار می کنند، بعد از مدتی، شروع به لبخند زدن به یکدیگر هنگام عبور در یک راهرو می کنند. یا آنها در حالیکه منتظر رسیدن آسانسور هستند، در مورد وضعیت آب و هوا از هم سوال می پرسند. اما سارا این کار را نمیکرد. او در این موقعیت ها دست و پایش را گم می کرد و وقتی کسی در حال عبور به او نگاه می کرد،سعی می کرد از او دور شود. او احساس می کرد که دیگران نه از او استقبال می کنند و نه او را به کلی رد می کنند، بلکه به نوعی "بی طرف" هستند. سرانجام، او به من گفت که کارآموزی وجود دارد که جذب او شده است و اخیرا برای سرماخوردگی اش نسخه ای نوشته است. من به او گفتم که عالی است، دفعه بعد که او را در راهروهای بیمارستان دید، باید از او تشکر کند و به لطف این معاینه، او را به یک فنجان قهوه دعوت کند. سارا با عجله به من گفت: "من نمی توانم این کار را انجام دهم. من نمی توانم در این کار پیشدستی کنم."

دومین مورد مریم که 34 سال سن داشت، در یک شرکت کامپیوتری در یک پست نسبتاً ارشد مشغول به کار بود و مدرک از دانشگاه پلی تکنیک  داشت. او افسرده بود، اما نه با علائم شدیدی از افسردگی اساسی. مریم گزارش داد که بیش از یک سال است که او با کسی قرار نداشته است. او از همسرش جدا شده بود. با این حال به من گفت که می خواهد به زودی ازدواج کند. من از او پرسیدم: چگونه می تواند اینطور باشد که شما نتوانستید تا امروز کسی را پیدا کرده باشید؟ او گفت: مردانی که به سراغ من می آیند همه متاهل هستند. معلوم شد مریم هرگز به جایی نرفته است و هیچ کاری به جز کار کردن در شرکتش انجام نداده است. من راههای معمول پیدا کردن دوست را به او معرفی کردم اما او هنوز مجرد است. او گفت: "این فقط من نیستم." من نتوانستم به او کمک کنم و او از آمدن برای دیدن من منصرف شد.

زن سوم نسرین نام داشت. او دبیر بود. نسرین گفت که می خواهد ازدواج کند و سالها به دنبال کسی بوده است. او هیچ مشکلی برای داشتن همسر نداشت، اما به نظر می رسید بدون هیچ دلیل خاصی مردان را عصبی می کند. این اتفاق بارها و بارها افتاده بود. سرانجام، او به من گفت: "من تا ساعت شش کار میکنم سپس می خواهم به خانه بروم و شام را برای شخص دیگری بپزم.  من باید نگران این باشم که او چگونه پول من را خرج می کند".

جای تعجب نیست که او حتما بهانه ای پیدا خواهد کرد تا جلوی دیدن کسی را که ممکن است شوهر آینده اش باشد را بگیرد.  اگرچه او در پشت ذهنش تمایل به ازدواج داشت، اما جلوی ذهنش تصویری بسیار متفاوت داشت. پیشنهاد من به این مدل خانم ها این است که در مورد تمایل به ملاقات با افراد "باز" باشند.  این شرم آور نیست و ناامیدی را به تصویر نمی کشد بلکه ملاقات با افراد به شما یاد خواهد داد که بسیاری از تصوراتتان اشتباه است.این کاملا طبیعی است که کسی که علاقه را نشان نمی دهد، کسی را ملاقات نخواهد کرد. نمی توانید "بی تفاوت" باشید و منتظر بمانید تا شخصی مانند فیلم ها در گوشه ای از خیابان شما را ناگهان ملاقات کند و عاشق شما شود. مانند هر تلاش انسانی دیگر، اگر شما شروع کننده باشید، ملاقات و ازدواج بسیار محتمل خواهد بود. نکته ی مهم دیگری که وجود دارد این است که اکثر مردم ازدواج را رهایی بخش می دانند. هنگامی که شخصی ازدواج کرد، آزاد است که در تمام مدت باهمسرش که برایش جذابیت دارد همراه باشد. آنها در تمام ساعات قادر به صحبت و خندیدن با هم هستند. آنها می توانند بدون مقدمات دقیق، رابطه جنسی برقرار کنند. آنها آزاد هستند در دنیایی که بیشتر برای زوج ها طراحی شده است و نه برای افراد مجرد، برای آینده برنامه ریزی کنند. آنها فرصت های اقتصادی بیشتری دارند زیرا درآمد مشترک آنها بیش از درآمد هر یک از آنهاست. ازدواج به طریقی، رهایی بخش است. اما همه ی ازدواج ها اینطور نیستند. برای برخی افراد، ازدواج به نظر می رسد که یک محدودیت است. به عنوان مثال، یک زن به طور پنهانی فکر می کند که به طور مداوم در معرض هوی و هوس و خواسته های یک شوهر خواهد بود. یک مرد ممکن است چیزی مشابه بگوید: "من نمی خواهم که همیشه به کسی پاسخگو باشم. من نمی خواهم برای خرید اتومبیلی که می خواهم از کسی اجازه بگیرم". اگر کسی ازدواج را ناخوشایند بداند، یافتن کسی که مطلوب ازدواج باشد، امکان پذیر نخواهد بود.

به طور خلاصه، برخی از افراد در یافتن شخصی برای ازدواج مشکل دارند. همه نمی خواهند ازدواج کنند، اما برای کسانی که خواستار ازدواج هستند، رسیدن به هدف می تواند ثبات و خوشبختی را به همراه آورد.

در صورت تمایل می توانید مقاله ی صمیمیت بین زوج ها چگونه بوجود می آید را مطالعه کنید

نظرات

captcha Refresh

به این مطلب امتیاز دهید

تعداد کل امتیازات این مطلب 2

آخرین دانلود های رایگان

عضویت در خبرنامه

با عضویت در خبرنامه می توانید از جدیدترین مقالات، اخبار ومطالب سایت با خبر شوید...